چرا می گذاریم دیر بشود؟!

ساخت وبلاگ

ساعت پنج و نیم صبحه و دو ساعتیه بیدار شدم. 

از درد زانو و سوزشی که زخم روی بینیم بوجود آمده و همین باعث میشه نتونم از ماسک تنفسیم استفاده کنم.

داشتم فکر می کردم چرا ما آدما وقتی کار اشتباهی می کنیم و راه نادرستی رو پیش می گیریم؛ هر روز بهش بیشتر عادت می کنیم و بجای ترک کردنش اونقدر جلو میریم که سلامتی و راحتیمونو می گیره.

همین اضافه وزن کردن یکیش.

نٌه ماه پیش به پرفسور اپنیای خوابم گفتم من از این ماسک لعنتی که هر شب مثل یه هشت پای بزرگ باید وصل کنم رو صورتم و تا صبح ناراحت بخوابم بیزارم.

گفت: اگه چهل کیلو یا حداقل سی کیلو کم کنی از شرش راحت میشی. 

و جراح زانوم بهم گفت اگه سی کیلو کم کنی دیگه زانوهاتو نمی بُرم تا تو بندازیشون جلوی سگ. تازه... سگ ها هم استخون بیمار نمی خورن. باید بندازیش تو سطل زباله.

دیگه تصمیم جدی گرفتم و با کمک پرفسور سیستولی تو برنامه ی دولتی اسم نوشتم تا بتونم اشتباهی که در پونزده سال گذشته انجام دادم رو درست کنم. دقیقن سالی دو کیلو اضافه کرده ام و اگر همینجور پیش می رفتم... خدای من! چطور نمی دیدم دارم به کجا می رسم؟!!!

دو هفته ی اول این رژیم غذایی واقعن سخت بود تا بدنم به نخوردن مواد سنگینی مثل گوشت؛ روغن؛ برنج؛ حبوبات، لبنیات، نون و شیرینی عادت کنه. اما بتدریج فقط از غروب به بعد سخت بود که حالا بعد از دو ماه و نیم همه چیز برای بدنم عادی شده. فقط با سرد شدن هوا؛ آشامیدن هشت لیوان آب کمی سخت شده. وگرنه بر خلاف قبل اگر قهوه یا چای ام رو شیرین کنم نمی تونم بخورمش!!! چیزی که قبلن فکر می کردم محاله و بد مزه. 

به امید شبی هستم که بدون این ماسک راحت بخوابم. اونشب رو تا صبح مثل بچه هاخواهم خوابید؛ کاری که سالهاست ازش محروم بودم. 

یک روز دوباره چهار زانو خواهم نشست و شاید موهای دخترکی را روی آنها شانه کنم...

  

زیر گنبد کبود...
ما را در سایت زیر گنبد کبود دنبال می کنید

برچسب : چرا مهر میگذاریم,چرا سر بر مهر می گذاریم,چرا قرآن بر سر میگذاریم,چرا ریش می گذاریم,چرا هفت سین می گذاریم,چرا به دیگران احترام می گذاریم,چرا به بزرگترها احترام می گذاریم,چرا به قانون احترام می گذاریم,چرا به معلم احترام می گذاریم, نویسنده : 1shoroeakhard بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 20:40